جدول جو
جدول جو

معنی پابرهنه

پابرهنه(بِ رَ نَ / نِ)
حافی. حافیه. تهی پا. بی کفش:
عاقل بکنار آب تا پل می جست
دیوانۀ پابرهنه از آب گذشت.
؟
، تهیدست. مفلس. احفاء، پابرهنه گردانیدن
لغت نامه دهخدا