معنی بیفسردن بیفسردن(گَ بَ مَ دَ) افسردن. جموس. جمد. جمود. (تاج المصادر بیهقی). جمد. (دهار). انجماد. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به افسردن شود لغت نامه دهخدا