غلبه کردن خون و بجوش آمدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جوشش خون و پیدا گشتن آن در رگها. (از لسان العرب). شوریدن خون. (تاج المصادر بیهقی). فشار خون. غلبۀ دم. اشتداد دم. (یادداشت مؤلف). نمایان شدن سرخی خون در بدن خصوصاً بر روی لبها. (از لسان العرب) ، هلاک شدن. (منتهی الارب) ، بیغت به، فروماندم در راه بسببی. (از منتهی الارب)