معنی بیست
- بیست
- امر) مخفف بایست، برپا شو، درنگ کن، توقف کن، (از برهان) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) :
این بگفتندو قضا می گفت بیست
پیش پایت دام ناپیدا بسیست،
مولوی،
عذر آوردند کای مادر تو بیست
این گناه از ما ز تو تقصیر نیست،
مولوی،
بسته هر جوینده را که راه نیست
بر خیالش پیش می آید که بیست،
مولوی،
رجوع به بیستادن شود
