معنی بیرون خاستن بیرون خاستن(نَ) پلقیدن. بیرون خزیدن. بیرون خیزیدن. جحوظ. بیرون آمدن و برجسته شدن (بیشتر به طور ناگهانی و بر اثر حادثه). رجوع به بیرون خزیدن و بیرون خیزیدن و بیرون خزیده شود لغت نامه دهخدا