صفت بیرحم. قساوت قلب. سنگدلی. بی مروتی. (ناظم الاطباء). قساوت: و این چه ناجوانمردی و بیرحمی بود که از شره نفس من بر این حیوان برفت. (سندبادنامه ص 153). دل من خواهی و اندوه دل من نبری اینت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری. فرخی. هنوزش دست بیرحمی دراز است هنوزش تکیه بر بالین ناز است. نظامی. به بیرحمی از بیخ و بارش مکن که نادان کند حیف بر خویشتن. سعدی