جدول جو
جدول جو

معنی بیراهی

بیراهی
حالت و چگونگی بیراه، انحراف از راه، (ناظم الاطباء)، گمراهی، (آنندراج)، ضلال، (دهار)، غی، غوایت، (المصادر زوزنی)، ضلالت، کجروی: قالوا تاﷲ انک لفی ضلالک القدیم (قرآن 95/12) : گفتند تو بر همان بیراهی خویشی که پیش از این بودی، (ترجمه تفسیر طبری)،
بر او انجمن شد فراوان سپاه
بسی کس به بیراهی آمد ز راه،
فردوسی،
ز بیراهی و کارکرد تو بود
که شد روز بر شاه ایران کبود،
فردوسی،
پرستش کند پیشه و راستی
بپیچد ز بیراهی و کاستی،
فردوسی،
دل شاه تا جاودان شاد باد
ز کژی و بیراهی آزاد باد،
فردوسی،
قائد بخشم جواب داد که نعمت تو سخت بر من بسیار است تا بلهو و شراب می پردازم از این بیراهی هلاک میشوم، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 323)، و عین بیراهی را راه میدانند، (بهاءالدین ولد)،
کیست کو بر ما به بیراهی گواهی میدهد
گو ببین آن روی شهرآرا و عیب من مکن،
سعدی،
و هیچ دقیقه ای از ظلم و تعدی و بیراهی نامرعی نگذاشتند، (ذیل جامعالتواریخ ص 249)،
- بیراهی کردن، افزونی کردن در بدکاری، (ناظم الاطباء)، کجروی کردن و سرکشی و نافرمانی کردن: آهنگ عراق کن و لر و کرد را که همواره در راهها بیراهی میکنند از راه بردار، (رشیدی)
لغت نامه دهخدا