جدول جو
جدول جو

معنی بی وقوف

بی وقوف
(وُ)
مرکّب از: بی + وقوف، بی آگاهی. بی علم، نادان. ناآزموده کار. (ناظم الاطباء)، بی اطلاع: و هرکه بی وقوف در کاری شروع نماید همچنان باشدکه گویند... (کلیله و دمنه)، و رجوع به وقوف شود
لغت نامه دهخدا