جدول جو
جدول جو

معنی بی معنی

بی معنی
(مَ نا / مَ نی ی / نی)
مرکّب از: بی + معنی عربی، که معنی ندارد. که محتوایی ندارد. بدون مفهوم. پوچ. بیهوده. باطل. (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به معنا و معنی شود:
سیر گرداندت از گفتن بی معنی
تا مگر سیر کنی معده ناهارش.
ناصرخسرو.
چرا ببانگ و خروش و فغان بی معنی
کلنگ نیست سبکسار و ما سبکساریم.
ناصرخسرو.
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمیگیرد.
حافظ.
وین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی.
حافظ.
آنچه با معنی است خود پیدا شود
و آنچه بی معنی است خود رسوا شود.
مولوی.
- آدم بی معنی، کسی که بر قول و فعل او اعتماد نشاید. (ناظم الاطباء)،
-
لغت نامه دهخدا