معنی بی مرهمی بی مرهمی(مَ هََ) نداشتن مرهم. نداشتن وسیلۀ معالجه و مداوای ریشها و جراحات: زخم هجرت هست و وصلت نیست این درویش را صعب تر از درد زخم، اندیشۀ بی مرهمیست. کاتبی. رجوع به مرهم شود لغت نامه دهخدا