مرکّب از: بی + مثال ’عربی’، بی مانند. (بهار عجم) (آنندراج)، بی نظیر. بی مشابهت و نابرابر. (ناظم الاطباء)، بی شبه. بی مانند. بی عدیل. بی مثیل: ماه طلوع از مشرق جمال بی مثال او کردی. (سندبادنامه ص 149)، خدایست آنکه ذات بی مثالش نگردد هرگز از حالی به حالی. سعدی. خوشا شیراز و وضع بی مثالش خداوندا نگه دار از زوالش. حافظ