مرکّب از: بی + مادر، که مادر از دست داده باشد. که مادر ندارد. که مادر او مرده باشد. در تداول فارسی زبانان یتیم: یتم، یتم، بی مادر شدن چهارپای. (تاج المصادر)، کلاله، بی مادر و فرزند شدن. (تاج المصادر) : دگر کودکانی که بی مادرند زنانی که بی شوی و بی چادرند. فردوسی. رجوع به مادر و بی پدر و مادر شود، عالم بقا. ابدیت: چنان چون بجستی ز یزدان تو جای به بی مرگ برخیز و آنجا گرای. فردوسی. رجوع به مرگ شود، کنایه از شی ٔ بادوام و محکم. - امثال: ظرف مس کاشان و قالی ایرانی بی مرگ است. (یادداشت مؤلف)