مرکّب از: بی + کام، ناکام، محروم، (ناظم الاطباء)، بی مراد: بشش ماه بستدبشش بازداد بدرویش بی کام و مرد نژاد، فردوسی، فرود سیاوخش بی کام و نام چو شد زین جهان نارسیده بکام، فردوسی، بدان شهر دختر فراوان بدی که بی کام جویندۀ نان بدی، فردوسی، ششم هفته را زال و رستم بهم رسیدند بی کام و دل پر ز غم، فردوسی، لیلی ز فراق شوی بی کام میجست ز جا چو گور از دام، نظامی،