جدول جو
جدول جو

معنی بی عد

بی عد(عَدد)
مرکّب از: بی + عد، بی عدد. بی شمار. بی حساب. بی حد. (ناظم الاطباء)، بیشماره:
این هنری خواجۀ جلیل چو دریاست
با هنر بی شمار و گوهربی عد.
منوچهری.
بیطلب تو این طلبمان داده ای
بی شمار و عد عطا بنهاده ای.
مولوی.
و ضیاع بی شمار و بی عد بر آن وقف. (ترجمه محاسن اصفهان ص 142)، و رجوع به عد شود، بسیار. (ناظم الاطباء)، رجوع به غایت شود
لغت نامه دهخدا