بی شوهر، زنی که شوهر نداشته باشد، زن که او را شوهر نبود، زوجه که او را زوج نبود، (ناظم الاطباء)، عزب، عزوبه، (منتهی الارب) : دگر کودکانی که بی مادرند زنانی که بی شوی و بی چادرند، فردوسی، زنانی که بی شوی و بی پوشش اند که کاری ندانند و بی کوشش اند، فردوسی، بس شهر که مردانش با من بچخیدند کامروز نبینند در او جز زن بی شوی، فرخی، رجوع به شوی شود