جدول جو
جدول جو

معنی بی شعوری

بی شعوری(شُ)
نادانی. بی عقلی. بی ادراکی، آنکه فاقد صفات نیک است. (فرهنگ فارسی معین) :
یکی است با صفت و بی صفت بگوییمش
نه چیز و چیز بگویش که مان چنین فرمود.
ناصرخسرو.
، در اصطلاح تصوف (نقشبندیان) ، از خود بیخود شده و از خود رسته در حال سماع و جذبه و مانند آن است. (از رشحات کاشفی، نسخۀ خطی) : مدت 22 سال است که ما متابعت طریقۀ حضرت خواجه محمدعلی حکیم ترمذی می نماییم و ایشان بی صفت بوده اند و اگر کسی شناسدمی نیز این زمان بی صفتم. (انیس الطالبین ص 24)
لغت نامه دهخدا