در شواهد ذیل معنی بی ادبی، گستاخی میدهد اما در فرهنگهای موجود یافت نشد: هیچ دانی چگونه خواهم خواست عیب بی خردگی و مستی خویش. انوری (دیوان چ نفیسی ص 415). ورنه فردا دست ما و دامنت کای مسلمانان از این کافر نفیر انوری بی خردگیها می کند تو بزرگی کن از او خرده مگیر. انوری (دیوان چ نفیسی ص 161). از سرگستاخی رفت این سخن با آن بزرگ تا بدین بی خردگی معذور دارد والسلام. انوری (دیوان چ نفیسی ص 215). دشمن از گوهرتیغش چو پر مگس است عنکبوت آسا پیرامن خود پرده تن است. ور نشیند پس آن پرده نه بی خردگیست که زن است او و زنان را پس پرده وطن است. مجیرالدین بیلقانی (دیوان ص 30). ارش آن جنایت را ملتزم شوم و غرامت این بیخردگی بدهم. (ترجمه تاریخ یمینی). گندم سخت از جگر افسردگی است خردی او مایه بیخردگی است. نظامی