جدول جو
جدول جو

معنی بهانه نهادن

بهانه نهادن(نَ)
عذر بیجا آوردن:
خواب خویش اندر غم او چشم روشن بین من
دوش گم کردو بهانه بر دل مسکین نهاد.
میرمعزی (از آنندراج).
گوش بر نغمۀ ترانه نهند
دیدن باغ را بهانه نهند.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا