جدول جو
جدول جو

معنی بهانه جستن

بهانه جستن(نَ)
دست آویز بدست آوردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اعتلال. (منتهی الارب) :
بدو گفت هومان که خیره مگوی
بدین روی با من بهانه مجوی.
فردوسی.
همه نیکویی در جهان بهر تست
ز یزدان بهانه نبایدت جست.
فردوسی.
بدو سام یل گفت با من بگوی
هر آنچت بگویم بهانه مجوی.
فردوسی.
گو دگر چون هلاک من خواهی
بی گناهم بکش بهانه مجوی.
سعدی.
لغت نامه دهخدا