جدول جو
جدول جو

معنی بوی شنیدن

بوی شنیدن(نَ حَ)
استشمام رایحۀ خوب یا بد کردن. (ناظم الاطباء). استشمام بوی کردن. حس کردن بوی: و باشد که منفذ بینی گرفته و بسته شود و بوی و گند نشنود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
هرکه نشنیده ست روزی بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک ما ببوی.
سعدی.
بس پیر مستمند که در گلشن مراد
بوی بهشت بشنود و نوجوان شود.
سعدی.
بوی پیراهن گم کردۀ خود می شنوم
گر بگویم همه گویند ظلالیست قدیم.
سعدی
لغت نامه دهخدا