بنای عمارت و دیوار باشد. (برهان). بنای دیوار و عمارت. چه، لاد، دیوار است و سر دیوار را سر لاد گویند و بن دیوار را بنلاد و بنیاد به این معنی مشهور است. (آنندراج) (از انجمن آرا). بنای عمارت و اصل آن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). بنیاد دیوار. (اوبهی). بنیاد دیوار و عمارت. (رشیدی). بنیاد. بنیان. پی. پایه. پای بست. بنوری. اساس: لاد را بر بنای محکم نه که نگهدار لاد بنلاد است. فرالاوی. دوستی دشمنان دینت زیان داشت بام برین کژ شود ز کژی بنلاد. ناصرخسرو. یقین شناس که چندان بقا نخواهد ماند فنای عمر عدو را چه بد بود بنلاد. کلامی اصفهانی (از آنندراج).