مطیع شدن. رام شدن. اسیر شدن. گرفتار شدن: چو کاووس بگرفت گاه پدر مر اورا جهان بنده شد سربسر. فردوسی. هر که او بیدار گردد بندۀ ایشان شود زآن که چون مولای ایشان گشت خود مولی ̍ شود. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 133). ارجو که باز بنده شود پیشم آن بی وفا زمانۀ پیشینم. ناصرخسرو. زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر دل آنکه هزار یوسفش بندۀ جاه و مال شد. سعدی