جدول جو
جدول جو

معنی بندرگاه

بندرگاه(بَ دَ)
لنگرگاه کشتی در کنار دریا. (فرهنگ فارسی معین). بندر. (ناظم الاطباء). پهنه ای از آب در کنار ساحل که دارای عمق کافی برای ورود کشتیها است و موقعیت آن (اعم از طبیعی یا مصنوعی) نسبت به اوضاع ساحلی چنان است که کشتیها را ازباد امواج و جریانهای محلی محفوظ میدارد. بندرگاههای بزرگ، با باراندازها، اسکله ها، لنگرگاهها و تعمیرگاهها مجهزند. (دایره المعارف فارسی) ، سلام و تحیت رساندن:
حافظ مرید جام جم است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را.
حافظ.
، غلامی. بنده بودن. (فرهنگ فارسی معین) ، نوکری و خدمت. (ناظم الاطباء). نوکری. خدمتکاری. خدمت. (فرهنگ فارسی معین) ، عبودیت. پرستش. (فرهنگ فارسی معین). پرستش و غلامی. (ناظم الاطباء) ، نزد صوفیه تکلیف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا