به نعمتش. به نعمت خداوند. (از فرهنگ فارسی معین). سوگند به نعمت او. - بمنه و جوده، به نعمتش و بخشش اش. (از فرهنگ فارسی معین) : حق تعالی سایۀ دولت قاهره بر دین اسلام و مسلمانان پاینده دارد بمنه و جوده. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 170). - بمنه و جوده و کرمه، به نعمتش و بخشش اش و بزرگواریش. (فرهنگ فارسی معین) : ایزد تبارک و تعالی جمله را به یکدیگر ارزانی دارد... بمنه و جوده و کرمه. (چهارمقاله چ معین ص 5). - بمنه و طوله و قوته و حوله، به نعمتش وبخشش اش و توانائیش و قدرتش. (فرهنگ فارسی معین) : ایزدتعالی کافۀ مؤمنان را سعادت توفیق کرامت کناد... بمنه و طوله و قوته و حوله. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 190). - بمنه و عمیم فضله، به نعمتش و بخشش عامش. (فرهنگ فارسی معین) : باری تعالی او را.... از ملک و ملک و تخت و بخت... برخورداری دهاد، بمنه و عمیم فضله. (چهارمقاله چ معین ص 2). - بمنه و فضله، به نعمتش و بخشش اش. (فرهنگ فارسی معین) : ایزد تبارک و تعالی خاک او را به انوار رحمت خوش گرداناد، بمنه و فضله. (چهارمقاله چ معین ص 69). - بمنه و کرمه، به نعمتش و بزرگواریش. (فرهنگ فارسی معین) : ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کناد، بمنه و کرمه. (چهارمقاله چ معین ص 101)