جدول جو
جدول جو

معنی بلعیدن

بلعیدن
(گُ ذَ کَ دَ)
مصدر منحوت فارسی از بلع عربی. فروبردن. فرودادن. در حلق فروکردن. اوباردن. اوباریدن. تو دادن. فروبردن بی جویدن. قورت دادن. و رجوع به بلع شود.
- بلعیدن خواستن زنی را، کنایه از نهایت اشتیاق بدو داشتن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا