جدول جو
جدول جو

معنی بلعکه

بلعکه(اِصْ صِدْ دا)
بریدن: بلعکه بالسیف، برید آن را به شمشیر. (منتهی الارب). قطع کردن. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا