معنی بکماز بکماز(بِ / بَ) نبید باشد. (صحاح الفرس). شراب را گویند. (سروری) (معیار جمالی). نبیذ و شراب. (شرفنامۀ منیری). نبیذ. (حاشیۀ فرهنگ خطی اسدی نخجوانی). می. خمر. مدام. مل. باده. و رجوع به بگماز شود. لغت نامه دهخدا