جدول جو
جدول جو

معنی بکار

بکار(بِ)

- بکاری پرداختن، اشتغال بدان. (از منتهی الارب).
- بکاری در شدن، آغاز کردن کاری. اشتغال بکاری. شروع کردن کاری.
- بکاری قیام کردن، انتصاب. (از تاج المصادر بیهقی). تولی. (ترجمان القرآن).
- بکاری نصب کردن، بکاری گماشتن. منصوب کردن به شغلی. به کاری واداشتن. و رجوع به کار شود.
- بکاری واداشتن، بکاری گماشتن. بکاری نصب کردن
لغت نامه دهخدا