جدول جو
جدول جو

معنی بقلم گرفتن

بقلم گرفتن(مُ یَ ثَ)
بقلم دادن. کنایه از نوشتن. (آنندراج) :
هر دو بسیار نفیس است ندانم کاول
آن یکی را بقلم گیرم و این را گویم.
حکیم شفایی در هجو فکری (از آنندراج).
رجوع به بقلم دادن، و مجموعۀ مترادفات ص 360 شود، چادری که آنرا شکافته بپوشندبی آستین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بقیره. رجوع به بقیره شود، جمع واژۀ بقره گاوان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به بقره شود، اسب کرۀ متولد شده در ماسکه یا در سلی: و ناقه بقیر، التی شق بطنها عن ولدها. (منتهی الارب) ، شتر ماده ای که از برای برآوردن بچه شکم او شکافته باشند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا