بقلم گرفتن. کنایه از نوشتن. (آنندراج) : دادسیم و زر خود نرگس شهلا بقلم پیش چشم تو که غارتگر این بسیار است. شفیع اثر (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 360 شود، زیست و زندگانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، رعایت و رحمت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، اصلاح میان قومی، فهم و درایت، یقال: اولوا بقیه ینهون عن الفساد، بقیهاﷲ خیراً، ای طاعه اﷲ و انتظار ثوابه او الحاله الباقیه لکم من الخیر اوما ابقی لکم من الحلال. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) ، مثل است بر جودت و فضل، یقال: فلان بقیه القوم، یعنی: از برگزیدگان و بهترین ایشان است. و منه قولهم: فی الزوایا خبایا و فی الرجال بقایا. (از اقرب الموارد). و رجوع به بقیت و بقیه شود