عمل و شغل و حرفۀ بقال. خواربارفروشی، گشاده و فراخ گردانیدن چیزی را، و منه حدیث الانک: فبقرت لها الحدیث، ای فتحته و کشفته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). فراخ گردانیدن چیزی را. (از آنندراج) ، در حدیث هدهد سلیمان (ع) : فبقرالارض، یعنی دید آب را در زیرزمین. (منتهی الارب). نگریستن هدهد موضع آب را پس دیدن آنرا: بقرالهدهد الارض بقراً. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، تفتیش کردن و پی بردن به امور ایشان: بقر فی بنی فلان، تفتیش کرد و پی برد به امور ایشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مانده شدن. (آنندراج). مانده گردیدن. (منتهی الارب). درماندن. (تاج المصادر بیهقی) ، شگفت داشتن سگ بدیدار گاو. (از آنندراج) (منتهی الارب) ، کنده شدن چشم مرد از دیدن دور. (آنندراج). فرومانده بینایی شدن از دیدن دور. (منتهی الارب). و رجوع به بقر شود