جدول جو
جدول جو

معنی بعر

بعر(بَ / بَ عَ)
پشکل. (منتهی الارب) (آنندراج). سرگین شتر و گوسفند و آهو و موش بفارسی پشک گویند. (غیاث). سرگین حیوانات است که خشک شده از هم پاشیده باشد مانند سرگین گوسفند و شتر. (فهرست مخزن الادویه). ج، ابعار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دزی ج 1 ص 100) (مؤید الفضلاء). و رجوع به تذکرۀ داودضریر انطاکی ص 82 و ترجمه فرانسوی ابن بیطار شود.
- بعر الجمل و البعیر، بشیرازی پشکل اشتر خوانند. (از اختیارات بدیعی). و رجوع به همان متن شود.
- بعر الضان، بپارسی سرگین میش گویند. (از تحفه).
- بعر الضان و بعر الکبش،بپارسی سرگین گوسفند و میش خوانند و بشیرازی پشکل گوسفند گویند. (اختیارات بدیعی).
- بعرالضب، بپارسی سرگین سوسمار را گویند. (از اختیارات بدیعی) (از تحفه) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به متن های مذکور شود.
- بعر الظبا، پشک آهوان:
صیدگه شاه جهان را خوش چراگاهست از آنک
لخلخۀ روحانیان بینی در او بعرالظبا.
خاقانی.
- بعرالمعز، بپارسی سرگین بز خوانند و بشیرازی پشکل بز. (از اختیارات بدیعی) (از تحفه).
لغت نامه دهخدا