معنی بصم
- بصم(بُ)
- مقداری است معین و آن از سر خنصر باشد تا سر بنصر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مقداری است معین و از سر خنصر تا سر بنصر باشد، عتب میان بنصر و وسطی، و رتب میان وسطی و سبابه، و فتر میان سبابه و ابهام. (از آنندراج). فرجۀ میان خنصر و بنصر. (غیاث). بالا که میان خنصر و بنصر بود. ج، ابصام. (مهذب الاسماء).
