جدول جو
جدول جو

معنی بشک افکندن

بشک افکندن(مَ)
بتردید و دودلی انداختن. تشکیک. (تاج المصادر بیهقی). ریب. (ترجمان القرآن) ، خانه ای را نیز گویند که اطراف آن شبکه و بادگیر داشته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) ، بارگاه و ایوان و صفه. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). صفه و ایوان. (سروری). صفه بود. (اوبهی) (سروری) (لغت فرس اسدی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی). صفه و ایوان. (فرهنگ نظام). رجوع به بچکم و بیکم شود:
از شبستان به بشکم آمد شاه
گشت بشکم ز دلبران چون ماه.
رودکی (از لغت فرس اسدی).
بسی رفتم پی آز اندرین پیروزه گون بشکم.
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم.
ناصرخسرو.
خانه ای چون سرای جان خرم
بشکمش غیرت فضای ارم.
شهاب الدین (از سروری).
و رجوع به پشکم درهمین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا