زلف و موی مجعد را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). زلف. (غیاث) (آنندراج) (از جهانگیری) (رشیدی). زلف و موی مجعد پیش سر که ناصیه باشد. (مؤید الفضلاء). موی جعد بود که آن پیچیده و درهم باشد. (از سروری) (فرهنگ خطی). مجعد. (زمخشری). مرغول. مجعد. القطط. سخت شدن موی یعنی بشک مرغول کرده، ای جعد محکم تافته. (مجمل اللغه). القطط، سخت بشک شدن موی.