جدول جو
جدول جو

معنی بسمل شدن

بسمل شدن(مَ وَ)
ذبح شدن. کشته شدن:
بسمل خنجر اخلاص شو ار میخواهی
که بتیغ ملک الموت نگردی مردار.
مولانا قطب عتیقی، اکتفا کردن. اجزاء. (منتهی الارب). اجتزا. (تاج المصادر بیهقی). اقتصار. (منتهی الارب) :
بدین بخششت کرد باید بسند
مکن جانت نسپاس و دل را نژند.
فردوسی.
چو دیدم ترا زیرک و هوشمند
بیکساله دخل از تو کردم بسند.
نظامی (از آنندراج).
، برگزیدن:
مخور باده چندان کت آرد گزند
مشو مست از او خرمی کن بسند.
اسدی
لغت نامه دهخدا