جدول جو
جدول جو

معنی بسر درآمدن

بسر درآمدن(مُ عَ سَ)
پیش پا خوردن. (آنندراج). بزمین افتادن. تعثر. (منتهی الارب). عاثر. عثار. (تاج المصادر بیهقی). باسر به زمین خوردن. (فرهنگ فارسی معین) :
گرنه مستی از ره مستان و شر و شورشان
دورتر شو تا بسر درناید اسبت ای پسر.
ناصرخسرو.
از غاشیه داری تو خورشید
از گرم روی بسر درآید.
نورالدین ظهوری (از آنندراج) ، بزودی. رجوع به سرعت شود
لغت نامه دهخدا