جدول جو
جدول جو

معنی بسر

بسر(بِ سَ)
بروی سر. بطرف سر و بسمت سر، کنایه از رسیدن در وقت سختی و مصیبت برسر کسی. (آنندراج).
- بسروقت کسی افتادن، بحال او وارسیدن. (آنندراج) بسر وقت کسی رسیدن. درباره او اندیشیدن:
افتادی اگر دیر بسروقت هلاکش
تأثیر ولی گشت فدای تو بزودی.
محسن تأثیر (از آنندراج).
و رجوع به بسر کسی آمدن شود
لغت نامه دهخدا