بسان. محله ای است در هرات. (مرآت البلدان ج 1: بسان). رجوع به بسان شود، هنوز زبان نگشوده. بسخن نیامده: نه طفل زبان بسته بودی ز لاف همی روزی آمد بجوفت ز ناف. سعدی (بوستان). زبان شکوۀ من چشم خون فشان من است چو طفل بسته زبان گریه ترجمان من است. صائب (از آنندراج). ، بی زبان. صفت جانوران: به مرغ زبان بسته آواز ده که پرواز پارینه را ساز ده. نظامی. احلت لکم بهیمهالانعام. (قرآن 5 / 1) ، حلال کرده آمد شما را چهارپایان بسته زبان. (کشف الاسرار ج 3 ص 1)