معنی بزی - لغت نامه دهخدا
معنی بزی
- بزی
(بَ زی ی) - همشیر، یقال:هذا بزیی، ای رضیعی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فضلۀ زاد. (منتهی الارب) (آنندراج). مازاد توشه. (یادداشت بخط دهخدا) ، شوربای باقی در تک دیگ بی گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج). باقی مانده در تک دیگ از شوربا و جزآن. (ناظم الاطباء) ، دستۀ تره. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). دستۀ سبزی. (ناظم الاطباء) ، اول بار خرما. طلع. (یادداشت بخط دهخدا)
لغت نامه دهخدا