نسبت است به بزنان که قریه ای است به مرو نزدیک بشهر و بمنزلۀ محله ای از آن، و فعلاً خراب است. (از معجم البلدان) (از انساب سمعانی). جماعتی از بزرگان بدانجا منسوب هستند ازجمله: احمد بن بندون بن سلیمان که از روات بود ولی در ادب تبحری بیشتر داشت. وی از اصمعی روایت میکرد. (از لباب الانساب) (از معجم البلدان) ، قهر کردن. (آنندراج). تطاول کردن. (از اقرب الموارد). تطاول کردن و غالب شدن بر کسی. (ناظم الاطباء) ، سخت گرفتن. (آنندراج) ، مقهور کردن و دارگیر نمودن. (ناظم الاطباء). مقهور کردن. (المصادر زوزنی) ، کار کردن. (آنندراج) ، بزا (کجی پشت) گردیدن. (ناظم الاطباء). مبتلا به بیماری بزا شدن. (از اقرب الموارد)