معنی بزرگوار شدن بزرگوار شدن (مُتَ نَ) بزرگی یافتن. ببزرگی رسیدن. تکبر. مجد. نوه. (تاج المصادر بیهقی). جلال. جلاله. مجد. وساطه. استعلاء. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). رجوع به بزرگ و بزرگوار شود لغت نامه دهخدا