جدول جو
جدول جو

معنی بزاریدن

بزاریدن(نَ / نِ گُ تَ)
مرکّب از: ب + زاریدن، گریستن بآواز. زاریدن. (از یادداشتهای دهخدا) :
دعوت زاریست روزی پنج بار
بنده را که در نماز او بزار.
مولوی.
بزارید وقتی زنی پیش شوی
که دیگر مخر نان ز بقال کوی.
سعدی.
و رجوع به زاریدن شود، نام قیصر روم و نام خواجه سرای داریوش. (از فرهنگ لغات شاهنامه ص 54)
لغت نامه دهخدا