شهری است چون رباطی (به هندوستان) و هر سالی اندرو چهار روز بازار تیز باشد و از آنجا به قنوج نزدیک است و حدود رایست و اندرو سیصد بتخانه است. و اندرو آبیست که گویندکه هرکه خویشتن را بدان آب بشوید هیچ آفتش نرسد و هرگه که مهتری از ایشان بمیرد همه کهتری که اندر سایۀ او باشند خویشتن بکشند. و پادشاه این شهر بر تخت نشیند و هر جا که رود آن تخت را بر کتفها همی برند بسی مرد تا آنجا که او خواهد. میان این شهر و تبت مقدار پنج روزه راهست اندر عقبه های سخت. (حدود العالم) ، تولید کردن. زائیدن. (از یادداشتهای دهخدا) : تا مادرتان گفته که من بچه بزادم از بهر شما من بنگهداشت فتادم. منوچهری. رجوع به زادن و زائیدن شود