بریشم زننده. ابریشم زن. سازنده. چنگ زن. نوازنده. مطرب. نوازندۀ ذوات الاوتار: شده از غیرتش بریشم تن زهرۀ زهرۀ بریشم زن. سنائی. عددش گرچه شود زهرۀ بریشم زن چو کرم پیله هم اندر حصار خواهد بود. مجیر بیلقانی. حلقۀ ابریشم اینک ماه نو لحن آن ماه بریشم زن کجاست ؟ خاقانی. گر حور بریشم زن خفته ست چو کرم قز از بانگ قنینه ش کن بیدار بصبح اندر. خاقانی. بریشم زن نواها برکشیده بریشم پوش پیراهن دریده. نظامی. بریشم زن ره عشاق میزد سرورش بر دل عشاق میزد. میرخسرو. و رجوع به ابریشم زن شود