معنی برهان کردن برهان کردن (مَنْیْ) استدلال. برهان آوردن. اقامۀ دلیل کردن. اقامۀ بیّنه کردن: گر این صورت کرده جنبان کنی سزد گر ز جنبنده برهان کنی. فردوسی. وندر کتاب بر سخن منطقی چون آفتاب روشن برهان کنم. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا