جدول جو
جدول جو

معنی برهان الدین

برهان الدین
(بُ نُدْ دی)
لقب ابوسعید بن فخرالدین کوفی، از علمای بزرگ خراسان. رجوع به ابوسعید (ابن فخرالدین...) شود، کنایه از کثرت و انبوهی: اکفهرار، برهم نشستن ابر. تکاوس، بسیار برهم نشستن گیاه و علف. تکرفؤ،برهم نشسته گردیدن موی و جز آن. (از منتهی الارب)
لقب خواجه عبدالحمید کرمانی، وزیر سلطان ابوسعید. وی در علم حساب و استیفاء سرآمد وزرای عراق عرب بود و سلطان ابوسعید در اواخر عمر خود او را منصب وزارت داد. رجوع به دستورالوزراء خواندمیر ص 377 شود
لقب ابراهیم بن احمد رقی حنبلی است. (یادداشت دهخدا). رجوع به ابراهیم (ابن احمد...) شود، افزوده شدن، تلف گشتن. (ناظم الاطباء)
لقب ابوعلی حسن نیکبخت است. رجوع به حسن نیکبخت شود، فساد و فتنه و آشوب. (ناظم الاطباء) ، اضطراب. تشویش. (فرهنگ فارسی معین)
لقب عبدالعزیز بن مازه، نخستین کس از آل برهان که به ریاست و دانشمندی اشتهار یافت. رجوع به آل برهان شود
لغت نامه دهخدا