مرکّب از: ب + ره ، مخفف براه. در راه. مقابل بیراه. غیر سرکش و عاصی. اصولی. سربزیر. درراه راست. در طریق مستقیم. در سبیل مستقیم. مقابل گمراه: با همه خلق جهان گرچه از آن بیشتر گمره و کمتر برهند آنچنان زی که بمیری برهی نه چنان زی که بمیری برهند. سنائی. - بره آوردن، به راه راست راهنمایی کردن. در طریق مستقیم داخل کردن: فرزند تست نفس تو مالش دهش بی راه را بلی بره آرد بره. ناصرخسرو.