معنی برون زدن
- برون زدن (مَ کَ)
- بیرون زدن.
- خیمه به صحرا برون زدن، بدشت آمدن. بخارج آمدن. سراپرده در خارج شهر افراشتن:
خیل بهار و خیمه به صحرا برون زده ست
واجب بود که خیمه به صحرا برون زنی.
منوچهری.
- سر برون زدن، سر بیرون کردن:
چو از ماهی جدا کرد آفتابی
برون زد سر ز روزن چون عقابی.
نظامی
