مرکّب از: برگ، ورق + کافه، مخفف کافنده به معنی شکافنده، کافندۀ برگ. نوعی آفت گوزبن. (یادداشت دهخدا) ، انتقال یافته (به حالی)، (فرهنگ فارسی معین)، منتقل شده، واژگون شده. درغلطیده. (ناظم الاطباء) : اعتکاس، انعکاس، برگردیده شدن. (از منتهی الارب) ، تغییریافته. متغیر. (فرهنگ فارسی معین)، تغییرداده شده. (ناظم الاطباء)، - برگردیده بخت، کنایه از مدبر و بدبخت. (آنندراج)، بدبخت و بی نصیب و بی بهره. (ناظم الاطباء) : دو برگردیده بخت از تیغ هم سودی نمی بیند به یک پهلو دل افتاده ست در سودای گیسوئی. میرزا رضی دانش (از آنندراج)، - برگردیده بوی، گندیده و دارای بوی بدو مکروه. (ناظم الاطباء)، گندیده بوی. (فرهنگ فارسی معین)، - برگردیده رنگ، برگشته رنگ. که رنگ آن عوض شده باشد. متغیراللون. کفی ءاللون. مکفوءاللون: طهل، برگردیده رنگ و مزه شدن آب. (از منتهی الارب)، - برگردیده مزه، مزه برگشته. که مزه و طعم آن تغییر کرده باشد. متغیرالطعم: طهل، برگردیده رنگ و مزه شدن آب. (از منتهی الارب)، ، خمیده. منحنی شده: پیش حسن خود نظرباز است دایم دیده اش تیر عشقی خورده از مژگان برگردیده اش. محسن تأثیر (از آنندراج)، و رجوع به برگشته شود